وبلاگی گروهی

شهر الله

سلام دوستان عزیز

کم کم داریم به میهمانی خدا و شهر خدا نزدیک میشیم و سفره داران این ماه دارند تدارک سفره میهمانی خدا را فراهم میکنند ... دوباره فرشته ها دارن قل و زنجیر مخصوص این ماه رو برای شیطان آماده میکنن که یک ماه تمام از زمان روئیت هلال ماه مبارک رمضان به دست و پا و گردن شیطون بندازن تا یک ماه به بنده های خوب خدا کاری نداشته باشه و فقط کسانی که بنده خوب شیطون شده اند و گناهان براشون عادی شده روال قبل خودشون رو ادامه میدن ... این ماه فرصت خوبیه برای افرادی مثل من که گناه داره احاطه شون میکنه و دارن غرق گناه میشن تا به خودشون بیان و یک ماه تمرین کنن تا گناه نکردن براشون عادی بشه و یه روال مشخص بندگی را برای خودشون عادی کنن تا بعد از ماه مبارک اونو ادامه بدن ... حالا در قرآن اومده که همه بندها (همه چه خوبها و چه بدها مثل من) به این مهمونی بزرگ دعوت میشن و به اندازه ظرف وجودیشون از این سفره و از این ماه عزیز برداشت میکنن و استفاده ... وقتی آدم به مهمونی دعوت میشه اولین فکری که به ذهنش میرسه صاحب خانه است ... چه صاحب خانه خوبی او که روی گناهان ما هی پرده انداخته و به کسی نشون نداده (یا ستار العیوب) هی هم پرده رو پرده انداخته تا کسی اصلا متوجه نشه و آبروی اون ریخته نشه ... دومین مطلب که به ذهن خطور میکنه لباسی است که باید  در میهمانی پوشیده شود اگه با لباسهای آلوده به گناه قبل بخواهیم وارد این مهمانی شویم که اصلا مناسب نیست و شخصیت خودمون رو زیر سئوال بردیم پس نیاز به پاک کردن گناهان قبلی خودمون و تمیز کردن اونا داریم که باید خیلی سریع ودر وقت مناسب توبه کنیم تا وقتی به مهمانی وارد میشیم خجالت زده نباشیم ...

دل.ن: من که لیاقت شرکت کردن سر این سفره عظیم رو در خودم نمیبینم ایشااله به برکت دعای دوستان و عزیزان مورد لطف حضرتش قرار گیرم...

خاطره.ن: دوباره شب های ماه مبارک داره میاد و سفره مناجات های شبانه مسجد ارک راه می افتد به خاطر مسائل پیش اومده از میهمانی سال قبل تا این موقع فکر نمیکنم امسال بتونم زیاد برم مسجد ارک و از نوای گرم حاج منصور استفاده کنم ولی امیدوارم بتونم بخشی از اون رو شرکت کنم ...

شکر.ن: البته خدا را شاکرم که نعمت بزرگی به ما داد که گرفتاریمون زیاد شده و چیز خاصی نیست...

درخواست.ن: التماس دعا ویژه دارم از همه دوستان گلم که من عاصی رو فراموش نکنن...

۱۴ تیر ۹۲ ، ۱۲:۳۱ ۴۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده

شهدا در قهقه مستانه شان عند ربهم یرزقونند ...

مسئول ثبت نام به قد و بالایش نگاه کرد و گفت: دانش‌آموزی؟

 - بله

- می‌خواهی از درس خوندن فرار کنی؟

 ناراحت شد. ساکش را گذاشت روی میز و باز کرد.

 کتاب‌هایش را ریخت روی میز و گفت: « نخیر! اونجا درسم رو می‌خونم ».

 بعد هم کارنامه‌اش را نشان داد. پر بود از نمرات خوب.

هم مداح بود هم شاعر اهل بیت.

می گفت: « شرمنده ام که با سر وارد محشر شوم و اربابم بی سر وارد شود؟»

بعد شهادت وصیت نامه اش رو آوردند. نوشته بود قبرم رو توی کتابخونه مسجد المهدی کندم.

سراغ قبر که رفتند دیدند که برای هیکلش کوچیکه.

 وقتی جنازه ش اومد قبر اندازه اندازه بود، اندازه تن بی سرش!

۱۴ تیر ۹۲ ، ۰۸:۱۰ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده

علم بهتر است یا ثروت ؟؟؟

علم بهتر است یا ثروت ؟
جمعیت زیادی دور حضرت علی علیه السلام حلقه زده بودند. مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:

  - یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟
علی علی علیه السلام در پاسخ گفت:

علم بهتر است
زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.
مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد.

در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید:
اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟ امام گفت: بپرس! مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟
علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.

در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد، و امام در پاسخش فرمود:علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!
هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد.
او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
حضرت ‌علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود
ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود.

پنجمین نفر که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد.حضرت‌ علی فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند.

با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه ‌کردند. یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم می‌خواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد:یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد.

همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟
نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد.
در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت ‌علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید:
یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
امام فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.
در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام در پاسخش فرمود:
علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.
سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمی‌گفت. همه از پاسخ‌‌های امام شگفت‌زده شده بودند که…
نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید:
یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود: علم بهتر است
زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود.

نگاه‌های متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را می‌کشیدند.
در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبه‌رو چشم دوخت. مردم که فکر نمی‌کردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید:
یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌اند.

۰۸ تیر ۹۲ ، ۰۷:۵۶ ۱۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده

نیمه شعبان

نیمه شعبان ولادت ولی نعمت همه شیعیان جهان بر شما عزیز گرانمایه مبارک باد

۰۳ تیر ۹۲ ، ۱۱:۰۷ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده

محمدهاشم غرقی

سلام

پس از اعلام کاندیداتوری آقای محمدهاشم غرقی در انتخابات شورای شهر تهران از آنجایی که ایشان را از نزدیک میشناسم بر آن شدم تا کاری که از دستم بر می آید برای ایشان انجام نمایم و از آنجایی که ایشان اسپانسر مالی ندارند و برای این که زیر دین کسی نباشند بعد از انتخابات تبلیغات ایشان محدود و کم میباشد و دوستان برایشان دلی کار می کنند لذا از کلیه دوستان دعوت مینمایم که ایشان را به دوستان و اقوام معرفی نمایند و در ادامه سوابق ایشان جهت استحضار آمده است .

آدرس پایگاه اطلاع رسانی ایشان جهت تکمیل اطلاعات : http://www.e-ghoroghi.ir/


راستی دوستانی که میخوان کمک کنند خبر بدهند باتشکر


الف) دفاع مقدس

- حضور داوطلبانه در جبهه آبادان و شرکت در اولین عملیات گسترده پدافندی با عنوان فرمانده گروه رزمی مهرماه 1359

- حضور در منطقه عملیاتی قرارگاه حمزه سیدالشهداء (ع) فرمانده ژاندارمری آذربایجان غربی جمعاً بالغ بر 60 ماه

- جانباز 30٪ دفاع

ب) عمده مسئولیت ها

- معاون نظامی بسیج مستضعفین از بدو تأسیس آذر 1358 تا واگذاری به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بهمن 1359

- معاون طرح و برنامه و بودجه ناجا از سال 1369 الی 1371

- فرمانده ناحیه انتظامی خراسان بزرگ (شمالی، رضوی و جنوبی قبل از تفکیک)از سال 1371 الی 1374

- رییس مرکز آموزش مدیریت دولتی خراسان از سال 1374 الی 1379

- مدیرعامل موسسه مدبران دانش (با عضویت بالغ بر 80 نفر وزراء، معاونین وزراء و مدیران بنگاه های اقتصادی و صنعتی) از سال 1379 الی 1382

- رییس سازمان بازرسی شهرداری تهراناز خرداد1382 تا آبانماه 1384

- رییس مرکز ارتباطات مردمی نهاد ریاست جمهوریاز آبانماه 1384 تا92/1/31

ج) عمده فعالیت ها در سطح ملی

- مجری طرح ادغام نیروهای شهربانی، ژاندارمری و کمیته انقلاب اسلامی و تشکیل نیروی انتظامی

- مدیریت طرح و اجرای سامانه ملی ارتباط مردم و دولت (سامد)

- طراحی الگوی اسلامی- ایرانی ارتباطات مردمی (در مرحله تصویب در شورای عالی اداری)

۱۹ خرداد ۹۲ ، ۰۴:۴۵ ۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده

از شهید گمنام تا عکس شهید

سال 91 یک روز قبل از عمل ام داوود (اعتکاف) نزدیک ظهر در محل کار بودم که یکی از دوستان مسجد به گوشیم زنگ زد ، گوشی رو برداشتم و حال و احوال کردیم گفت این 96 شهید که آوردن تهران را میخوان برای فردا (ام داوود) بفرستن توی مساجدی که اعتکاف دارن میشه هماهنگ کرد که یکی از شهدا را بیاریم مسجد خودمون ... فکری کردم و گفتم بعیده ولی پیگیری میکنم ، خداحافظی کردیم ... شروع کردم چند تا زنگ و به در بسته خوردم یکی از دوستان که خودشون برا مسجدشون شهید گرفته بودن گفت بعیده دیگه بدهند به محله ما چون ما گرفتیم حالا من میگم ببینم چی میشه ... دقایقی بعد یکی از دوستان زنگ زد بهم که اصلا بهش زنگ نزده بودم و گفت کسی رو داری که بره معراج شهدا ... یه فکری کردم و گفتم همه بچه ها که معتکف هستن و یا اگر هم باشن سرکار الان کسی رو ندارم ولی خودم میرم گفت سریع برو ... خودمو رسوندم زود معراج شهدا همون رفیقم که گفتم برا مسجدشون شهید گرفته بودن هم اونجا بود ، مسئول مربوطه گفت همه شهدا تقسیم شدن 95 تا از شهدا در نواحی تهران و به هر ناحیه 5 شهید تقسیم کردیم ... به ناحیه شما هم همین طور لیست اسامی مسجد ها هم مشخص شده و از سپاه به ما اعلام کردن دیگه امکانش نیست گفتم اون یک شهید چی مگه 96تا شهید نیست گفت احتمالا اون میخواد بره یکی از دانشگاهها ... نا امید شدم و به رفیقمون که بهم زنگ زد گفتم جریان را گفت صبر کن بهت خبر میدم ... توی اتاق بودیم و اتاق هم تقریبا شلوغ بود همهمه زیاد ، همه اومده بودن کارهای مربوط به تحویل شهیدشون رو انجام بدن یه دفته دیدم اسم منو صدا زد گفت اون یه شهید هماهنگ شده و گفتن که بدیم به شما و اسم شما رو دادن که کل شهدای ناحیه را شما تحویل بگیری یعنی 6شهید رو خودت باید تحویل بگیری ... من که دیگه کٌپ کرده بودم پیش خودم گفتم من اصلا امید نداشتم ولی حالا 6 شهید ... بهش گفتم حاجی همون یه شهید رو زحمتش رو بکش و شهید هر مسجد و به خودشون ... رفقای ما هم که به ما جواب منفی داده بودن با تعجب منو نگاه میکردن که نه به این که جور نمیشد نه به این که شهید ما رو هم میخوان تحویل ایشون بدن ... با کلی اصرار و کل انجار بالاخره قبول کرد که ما فقط یک شهید رو تحویل بگیریم مگه قبول میکرد (میگفت به من دستور دادن و نمیشه) "مسئولیت سنگینی بود من که با اونانبودم و هر اتفاقی می افتاد باید من پاسخگو بودم " ... کارها و مدارک رو دادیم و گفتن برید فردا صبح بیاید ... به دوستان مسجد اطلاع دادم که جایگاهی در مسجد برای شهید درست کنند ... ما هم رفتیم و صبح با رفقای مسجد جامع هماهنگ کردیم با هم رفتیم شهید رو تحویل گرفتیم و آوردیم سر راه یک مسجد دیگه که اعتکاف داشت نیز زنگ زدن گفتن اگه میشه بیارید عزیزان ما نیز زیارت کنند ... خلاصه سال گذشته ما مراسم ام داود رو با این شهید هرجا که بود گذروندیم و تا آخر شب چند تا مسجد و هیئت رفتیم و همه زیارت کردند ... روز عجیبی بود ... و امسال خیلی از سال گذشته فاصله گرفتم ... بعد از سرکار عصر راهی مسجد شدم که به آخرهای مراسم برسم و عکس های شهیدی که تازه شهید شده رو برداشتم و به سمت مسجد حرکت کردم عکس های شهید حاج سیدحمید طباطبائی که چندین بار توفیق دیدار ایشون از نزدیک برام فراهم شده بود آدمی صبور و با حوصله ، یکی از دوستان نزدیکش خاطره هاشو برام میگفت که فقط ماموریت هایی که سخت بودن رو انتخاب میکرد ... سال گذشته شهید گمنام ، امسال عکس شهید


۰۶ خرداد ۹۲ ، ۰۷:۵۸ ۱۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عباس زاده